40 سال از ترور شهرام میرانی توسط مزدوران رژیم جمهوری اسلامی مرکب از دانشجویان انجمن های اسلامی و هواران سازمان کثریت گذشت و مادر شهرام هنوز به دنبال پاسخ به سوئا چگر سوزش
40 سال از ترور شهرام میرانی دانشجوی مخالف رژیم جمهوری اسلامی در دانشگاه علیگره هندوستان گذشت
40 سال پیش در نهم ژوئن سال 1982 برابر با 19 خرداد 1361، دانشجویان هوادارا نظام جمهوری اسلامی با شرکت انجمن های اسلامی هوادار رژیم و نیز هواداران سازمان اکثریت در هندوستان، در یک هماهنگی انسجام یافته به دانشجویان ایرانی در محوطه ی دانشگاه با استفاده از تاریکی شب حمله کردند و تعداد زیادی از آنان را با آلات قتاله ی متعدد زخمی کرده و شهرام میرانی که 21 ضربه چاقو و قمه و زنچیر و میله ی آهنی بر بدن او فرود آمده بود، در صبحگاه دهم ژوئن 1982 برابر با بیستم خرداد 1361، در بیمارستانی در علیگره جان سپرد.
، ایا صبا انصاری(همسر غیر سیاسی فرخ نگهدار) و یا مریم سطوت (همسر خیلی هم سیاسی مهدی فتاح پور) وقتی به ایران اسلامی سفر می کنند می توانند به درخواست مادرشهرام پاسخ بگویند؟ مادر شهرام هنوز چهره ی خندان پسرش را می جوید
حاکمیت جمهوری اسلامی سرمست از سرکوب و کشتار وسیعی که در ایران به راه انداخته بود، و سعی داشت موج ترور خود را به خارج از مرزهای ایران نیز بگستراند، با توسل به ترور دانشجویان مخالف در کشورهایی چون فیلیپین، هندوستان و پاکستان، ارعاب و سرکوب را در خارج نیز مستدام کند. آنها ترور در اروپا و آمریکا را هزینه- بر و دردسر ساز یافته بودند، اما بخوبی می دانستند که این ترور در فیلیپین و هندوستان و پاکستان به توسل به اهرم هایی چون نفوذ جمهوری اسلامی، و سازمان های تروریستی هوادار جمهوری اسلامی در پاکستان و نیز در فیلیپین، و اهرم فشار سرمایه گذاری و یاد عدم آن و نیز نیاز هندوستان به واردات نفت از ایران، و نیز تعداد زیادی ازهوادارا-مزدوران خود که در این کشورها تحت نام دانشجو، در "خانه های فرهنگ" سازماندهی شده بود، وارد عمل شدند. ابندا شاهرخ میثاقی- هوادار سازمان چریکهای فدائی خلق (اقلیت) را در مانیل فیلیپین در ماه مارس 1982- اسفند 1360 طی حمله مزدورانش کشته، و سپش به تشجیع جنازه ای که دانشجویان مخالف رژیم در همان جا برای فرستادن جنازه اش به خواست خانواده برگزار می شد، زیر نگاه پلیس فیلیپین حمله کرده و تعداد دیگر را زخمی کردند. اسفندیار رحیمی هوادار سازمان مجاهدین خلق را در سال بعد در بهمن ماه سال 1362 در مانیل فیلیپین کشتند.
بعد از ترور شاهرخ، ساکت کردن صدای آزادی خواهی دانشجویان هند که لامحاله هنوز شکست انقلاب 1357 را باور نکرده و سعی داشتند صدای مقاومت در زندان ها را پژواک داده و به سرکوب بی امان نیروهای انقلابی اعتراض کنند، در دستور کار هواداران رژیم ج ا قرار گرفته بود و بدین منظور نشست سراسری هم زمان هواداران جمهوری اسلامی تحت عنوان انجمن های دانشنجویان اسلامی سراسر هند( از تاریخ 1 الی 5 ژوئن) و هواداران سراسری سازمان اکثریت (نشستی که نماینده گان آن از سراسر هند به آنجا می آمدند) صورت می گیرد. دانشجویان مخالف رژیم که چنین تحرکاتی را مشاهده می کنند، به پلیس علیگره صورت حال و چنین خطری را گزارش می کنند. به گزارش خبرنگار مجله ی ایندیا تودی *
دانشجویان به رئیس پلیس P.P.S. Sidhu روز نهم ژوئن تهدید حضور دانشجویان هوادار خمینی- از انجمن های اسلامی و نیز هواداران سازمان اکثریت را گوشزد می کنند. رئیس پلیس، سیدو، به دانشجویان مهاجم که از سایر شهرها به علیگره آمده بودند دستور خروج از شهر تا ظهر روز 9 ژوئن را صادر می کند، هواداران خمینی چون امامشان خدعه می کنند، و وانمود می کنند که به این حکم گردن نهاده و طوری که پلیس را نیز گول می زنند. پلیس به دانشجویان مخالف رژیم اعلام می کند که دیگر نگرانی نداشته باشید که دانشجویان مهاجم، علیگره را ترک کرده اند. دانشجویان مخالف رژیم جمهوری اسلامی که به لحاظ احتیاط چند روزی خود را در خوابگاه دانشجوئی محدود کرده بودند با تضمین و اطمینان خاطر رئیس پلیس با دوچرخه هایشان به شهر و برای خرید مایحتاج می روند، و بعد از چند ساعتی ماندن در شهر به خوابگاه هایشان برمی گشتند. هواداران خمینی با استفاده از تاریکی شب خود را پنهان کرده و به محض رسیدن دانشجویان به گزارش اولین پرونده ی ثبت شده در اداره پلیس شهر علیگره( معروف به FIR) و نیز به گزارش مقاله ی مجله ی ایندیا تودی بیش از 100 نفر از طرفداران خمینی با وسایل قتاله و زمختی چون چاقو و قمه و زنجیر ِدوچرخه و چماق های میخ آجین شده و میله های آهنی و الله اکبر گویان به تعدادی از دانشجویان در پناه تارکی شب، که تعدادشان به 25 تن می رسید حمله کردند که 14 نفر از آنان بشدت مجروح شده و یکی از آنان به نام شهرام میرانی بر اثر جراحات در بیمارستان وابسته به دانشکده پزشکی جواهر لعل نهرو، جان باخت.** روز دوازدهم رئیس پلیس سیدو به ملاقات دانشجویان بستری شده در بیمارستان می رود و از آنها پ.زش می خواهد که نتوانسته است از آنها محافظت کند!
سازمان اکثریت بخصوص باید توضیح بدهد که آیا آلات قتاله ای که هواداراشنان که بعدن به درجات عالی سازمانی هم رسیدند، در یک نزاع دانشجوئی که معمولاً با قلم و خودکار و نوشت افزار است، نشان از قصد دست زدن به جنایت از قبل نیست؟
رهبری این عملیات به عهده ی حسین برخورداری، که اتچه مطبوعاتی (وابسته ی مطبوعاتی سفارت جمهوری اسلامی در دهلی نو) به عهده داشته است، این موضوع توسط معاون ریاست دانشگاه که روز قبل برخورداری را که سال قبل از همین دانشگاه فارغ التحصیل شده بود، و با ماشینی با پلاک سفارت رژیم - دهلی، در محوطه ی دانشگاه علیگره تردد می کرده است، تأئید می شود.
دانشجویان اسامی 35 نفر از آنان را که شناسائی کرده بودند به پلیس می دهند، از این تعداد، بالغ بر بیست نفر دستگیر می شوند !که تعدادی از آنان از سران تشکل هوادار اکثریت در هند می باشند که نامشان در اف ای آر پلیس موجود است.
شهرام میرانی را علی رغم در خواست خانواده اش که خواهان انتقال جنازه اش به ایران و کرمانشاه داشتند، در علیگره دفن کردند. سفارت ج ا ایران در جواب دادستان پرونده می گوید او(یعنی شهرام) ایرانی نیست و ما نمی توانیم اجازه ی انتقال او به ایران را بدهیم. آنها بر اساس این که تقاضای پناهندگی شهرام از دفترکمیساریای عالی پناهنده گان سازمان ملل متحد مورد تأئید قرار گرفته است، ایشان را ایرانی تلقی نکردند. به هر حال این توجیهی بود که بکار بردند. بعد ها همان سفارت وقتی پای حسین برخورداری و نیز دفن شهرام پیش آمد، مدعی دولت هند شد که چرا بدون هماهنگی و اجازه از ما این کار را( دفن یک تبعه ایرانی) انجام داده است. برخورداری از هند اخراج شد، و احتمالاً با اسم مستعاری در جایی مشغول خدمت به نظام اسلامی است، اما هواداران اکثریت با تهدید رفسنجانی رئیس جمهوری وقت به لغو قرارداد سنگ آهن کودرموخ که ایران در زمان رژیم سابق صورت گرفته بود، از زندان آزاد شدند. اما خیال انکار کننده گان و از جمله کمیته مرکزی اکثریت که در جواب به نامه ی جعفر بهکیش* زندانی سیاسی سابق و سمپات/عضو آنها این اتهامات را بدون سند و مدرک گفتند و نیز آقای خلیق که در برنامه ی زنده به انکار چنین موضوعی پرداختند، راحت باشد اسامی هواداران/اعضای اکثریت و اسناد آن موجود است، به علاوه شاهدان عینی و دانشجویان آن زمان علیگره هنوز در قید حیات هستند، شاید انکارهای رهبران سازمان کثریت از کپی یرداری آنها از هم ذات و هم پرونده های خود در جمهوری اسلامی است که منتظر از بین رفتن اسناد و از میان رفتن شاهدین است، منتظرند تا روزی که شاهدی نباشد و از شر فقط یکی از ده ها سند همکاری سازمان اکثریت در سرکوب نیروهای مخالف جمهوری اسلامی، رهایی یابند.
شخصی به نام "سیاوش پور" در مکاتبات سلسله واری که با جعفر بهکیش که امروز دادخواه 5 تن از خواهران و برادران خود و نیز دو تن از وابستکان خانواده است، به دریافت یکی از چندین مطلبی که من در مورد ترور شهرام میرانی و نقش هواداران سازمان اکثریت در قتل شهرام، تأئید کرده است.** این مطلب را که اقای بهکیش در نامه ی خود به یکی از مسئولین سازمان اکثریت بدان لینک می دهد، تا مدتی پیش در لینک نشریه شهروند قابل یافت بود ولی امروزه از دسترس خارج شده است.***
مادر شهرام میرانی با مشقات فراوانی هر مدتی یکبار به هندوستان و علیگره سفر می کند و روی مزار شهرام گل می گذارد، در عکس مزار او را در علیگره مشاهده می کنید، مادر شهرام در سال 2014 در تظاهرات دادخواهانه ی مادران خاوران شرکت می کند و با داشتن عکس شهرام در دست، می خواهد بدااند که فرزندش به چه جرمی کشته شده است؟
رهبران آن زمان سازمان اکثریت، مانند فرخ نگهدار و مهدی فتاح پور که در آرایش مهره های همکاران جمهوری اسلامی در تشکیلات های مختلف چون اتحاد جمهوری خواهان و یا حزب چپ فدائی و امثالهم نقش پذیر بوده اند، حتی اگر خود مدعی هستند که به ایران اسلامی سر نزده و فقط به سفارت های رژیم برای شرکت در انتخابات سر می زنند، همسران آنها که مرتباً به ایران می روند، سر راه در هندوستان سری به مزار شهرام بزنند تا بدانند بدون سند چه کسی میکروفون بدست می گیرد و ادعا می کند و ردیه صادر می کند، که چنین صحبت هایی مستند نیستند، و به مادر شهرام هم بگویند به چه دلیلی در کشتن فرزندش مشارکت کردید؟
دادخواهی حق مردم است، چنانکه ما خواهان جوابگوئی جمهوری اسلامی در مورد اعدام اکثریتی ها در سال 37 و قبل و بعد از آن بوده و هستیم، ما خواهان جوابگوئی سازمان اکثریت به همکاری در کشتن رفقایمان هستیم! چنانکه عده ای هم چنان قصد انکار و لاپوشانی جنایت را داشته باشند، ما نیز به اقداماتی که مناسب باشد دست خواهیم زد.
فرخ نگهدار در اولین جلسه س سخنرانی شان در تورنتو، علی رغم انتشار مجموعه ای از اسناد مبنی بر دستور به همکاری با سپاه پاسداران در شمارگان نشریه کار اکثریت، در دو شماره شهروند و یک شماره ایران استار در زمان سخنرانی ایشان در تورنتو، چاپ شده و صدها تراکت نیز پخش شده بودف بدون انکه بار این حجم از اسناد بر وجدانش سنگینی کند، داد زد که دروغ است و ما هیچ وقت با جمهوری اسلامی همکاری نداشته ایم؛ و صدای کف زدن هواداران اکثریت در سالن تؤامان با بهت ما که اگر وظیفه ی هواداران سازمان گزارش دادن حرکات به قول آنها مشکوک هوادران سازمان های پیکار و اقلیت و اشرف دهقانی و قاسملو(حزب دمکرات ایران ) و کومله و غیره به سپاه پاسداران انقلاب اسلامی بوده چنانکه رهنمود سازمان اکثریت به هوادارانش بوده است، پس شوق و ذوق برای سر پیچی از این دستور تشکیلاتی و به قول ایشان هیچ گونه همکاری نکردن در سرکوب، معنی نداشت، مگر آنکه می شود فکر کرد منظور سازمان اکثریت و فرخ نگهدار از سرکوب شرکت در جوخه های اعدام باشد که من سندی ندیده ام که شرکت کرده باشند ولی طبعاً زندانیان سیاسی و یا دیگر مطلعینی که از نقش اکثریتی ها در بعضی از بازجوئی های زندانیان سیاسی، اطلاعی و یا شواهدی داشته باشند خود اقدام خواهند کرد، چنانکه خاطرات بعضی از اکثریتی ها دال بر هم صحبتی با لاجوردی در تدقیق لیست اکثریتی های زندانی و شناسائی که کدام هوادار اکثریتی مانده و کدام اقلیتی شده است را دیده ایم و فرستادن زنده یاد غبرائی، سر دبیر نشریه کار اکثریت به مسلخ با درخواست لاجوردی را دیگر همه می دانند!
ما از اولین نوشته خود در سال 1984 در هندوستان با عنوان کالبد شکافی مرتدین اکثریتی، به عنوان دگر اندیشان نظام جمهوری اسلامی، تا به حال بارها از نقش سازمان اکثریت در سرکوب نیروهای انقلابی و از جمله شرکت در قتل شهرام میرانی، توسط اعضای وقت سازمان اکثریت و ازجمله علی رضا زابلی(که از قرار به دنبال زندگی شخصی خود رفته و به دلایلی از این سازمان جدا شده است؟)، منوچهر دهقان، و مسعود نوری(که شوربختانه جند سال پیش درگذشت و سازمان اکثریت حتی در سوگنامه ی درگذشت ِ او علت زندانی شدن او را درز گرفت که چرا و به چه علت به "افغانستان" گریخت)؛ این سه نفر و نیز شخصی به نام کدخدائی از اعضای این سازمان نامشان در اولین اعلام جرم پلیس علی گره- در سیستم جزائی هند به آف آی آر معروف است لیست شده و نامش به عنوان متهم به قتل و مشارکت در قتل آمده است.اسم و مشخصات آنها به دادگاه بخش جنائی علیگر ارسال شده است. ما کپی این گزارش را داریم و با توجه به امضای کنوانسیون جنایات علیه بشریت توسط هندوستان این مسئله را پی گیری خواهیم کرد و این افراد و اعضای تصمیم گیرنده سازمان اکثریت و وارث آن "حزب چپ ایران" را در دادگاه فرا می خواینم.
ما هم چنین آقای سیامک سلطانی عضو اعلام شده ی حزب چپ ایران را به عنوان مطلع در مورد نقش سازمان اکثریت و افراد نامبرده به داگاه فرخواهیم خواند، بگذار او اگر توانست انکار کند) ما این موارد جرم و وسوابق جناوی آنان را علی رغم انکار اکثریتیها، تا به امروز که 38 سال از اولین اعلام در سال 1984گذشته است، مکرر می گوئیم که ننک قتل و مارکت در قتل با سکوت و انکار پاک نمی شود. جمهوری اسلامی نیز در قبال کشتارهای دهه ی شصت و نیز اعدام های 67 که اکثریتی ها را هم شامل می شد، سیاست اش سکوت بود و اینجا و آنجا انکار، در سال 2012 بعد از دادگاه نمادین ایران تریبونال، برای اولین بار به قضیه اعدام ها اشاره و در یکی دو سال
گذشته به پذیرش کشتارها با دفاع از "انقلابی بودن آنها" گردن نهاده اند. اما تا تشکیل دادگاهی که به آن اعدام ها و سرنوشت آمرین و دادخواهی کامل زمان زیادی احتیاج است و قطع یقین تا سرنگونی رژیم جمهوری اسلامی ممکن نیست!
شیوه ی سازمان اکثریت نیز چنین است، آنها مستبدانه فقط اصرار و ابرام بر نفی دارند، و این بستگی به دادخواهان دارد، از جمله وسایلی در اختیار دادخواهان است، تشکیل دادگاهی اولیه و ارائه ی مستندات است، چرا که اگر قرار بود رهبران اکثریت به باور آقای بهکیش خود دست به این کار می زدند، و به بررسی می پرداختند، اسنادش در محاکم قضائی و اجرائی هند موجود است و به راحتی این کار شدنی بود.
**** متأسفانه بعد از شهرام بازهم در هندوستان در شهر بنگلر ما رفیقی دیگر امیر راهدار را نیز از دست دادیم! ترور امیر انگار حاکمیت مطلق ترور را به ما قبولاند که انقلاب کاملاً شکست خورده است و ار تجاع هاری که فقط با خون ریختن می تواند ادامه حیات دهد بری سالها مستقر شده است!
* https://www.indiatoday.in/magazine/indiascope/story/19820715-anti-and-pro-khomeini-iranian-students-clash-in-aligarh-one-dead-several-hurt-771989-2013-10-09
**http://jafar-behkish.blogspot.ca/2007_12_01_archive.html
***https://shahrvand.com/FA/Default.asp?Content=NW&CD=PL&NID=12#BN794
SORRY, NO POSTS FOUND
Comments
Post a Comment